جمعه ۱۴ اردیبهشت ۰۳

آیا روانشناسی مثبت گرا چیز شگفت انگیزی را کشف می کند؟ آیا این فقط چیزهایی است که مادرم می داند؟

۸ بازديد

 

برخی از یافته های روانشناسی مثبت گرا به نظر عقل سلیم است. آیا این چیزی به چیزهایی که قبلاً درباره زندگی خوب می دانیم اضافه می کند؟ به راحتی می توان ادعا کرد که چیزی آشکار است پس از ارائه شواهد. گاهی اوقات این "حکمت" رایج درست است، گاهی اوقات درست نیست. خرد یک نفر می تواند حماقت شخص دیگری باشد. تحقیقات روانشناسی مثبت گرا در حال کشف چیزهایی است که ممکن است برای همه حکمت تلقی نشود.

برای نام بردن فقط چند مورد:

  • ثروت فقط با شادی در داخل و بین کشورها ارتباط ضعیفی دارد، به ویژه زمانی که درآمد بالاتر از سطح فقر باشد (Diener & Diener, 1996).
  • فعالیت‌هایی که افراد را در مقادیر کم خوشحال می‌کنند - مانند خرید، غذای خوب و کسب درآمد - در درازمدت منجر به رضایت نمی‌شوند، و این نشان می‌دهد که این فعالیت‌ها به سرعت بازدهی کاهش می‌یابند (Myers, 2000؛ Ryan & Deci, 2000).
  • درگیر شدن در تجربه‌ای که «جریان» ایجاد می‌کند، آنقدر خوشحال‌کننده است که مردم مایلند آن را به خاطر خود انجام دهند، نه برای چیزی که از آن به دست می‌آورند. فعالیت پاداش خودش است. جریان زمانی تجربه می شود که مهارت های فرد برای یک فعالیت چالش برانگیز، در تعقیب یک هدف روشن، با بازخورد فوری در مورد پیشرفت به سمت هدف، کافی باشد. در چنین فعالیتی، تمرکز به طور کامل در لحظه درگیر می شود، خودآگاهی ناپدید می شود و حس زمان تحریف می شود (Csikszentmihalyi, 1990).
  • افرادی که به طور منظم قدردانی می کنند، از سلامت جسمانی، خوش بینی، پیشرفت به سمت اهداف، رفاه و کمک بیشتر به دیگران برخوردارند (امونز و کراملر، 2000).
  • تلاش برای به حداکثر رساندن شادی می تواند منجر به ناراحتی شود (شوارتز و همکاران، 2002).
  • افرادی که شاهد انجام کارهای خوب دیگران هستند، احساسی به نام «ارتفاع» را تجربه می کنند و این آنها را به انجام کارهای خوب خود برمی انگیزد (هیدت، 2000).
  • خوش بینی می تواند از افراد در برابر بیماری های روحی و جسمی محافظت کند (تیلور و همکاران، 2000).
  • افرادی که خوش بین یا شاد هستند عملکرد بهتری در کار، مدرسه و ورزش دارند، کمتر افسرده هستند، مشکلات جسمی کمتری دارند و روابط بهتری با افراد دیگر دارند. علاوه بر این، خوش بینی را می توان اندازه گیری کرد و می توان آن را آموخت (سلیگمن، 1991؛ لیوبومیرسکی، کینگ و داینر، 2005).
  • افرادی که احساسات مثبت بیشتری را در بزرگسالی گزارش می کنند زندگی طولانی تر و سالم تری دارند (دانر، اسنودون و فریسن، 2001).
  • پزشکانی که احساسات مثبت را تجربه می کنند، تمایل به تشخیص دقیق تری دارند (ایسن، 1993).
  • رشد انسان سالم می تواند تحت شرایط سختی حتی بزرگ به دلیل فرآیند تاب آوری که معمول و کاملاً معمولی است اتفاق بیفتد (Masten, 2001).
  • مزایایی در رابطه با نوشتن افشاگر وجود دارد. افرادی که در مورد رویدادهای آسیب زا می نویسند از نظر جسمی سالم تر از گروه های کنترلی هستند که این کار را نمی کنند. افرادی که در مورد مزایای درک شده از رویدادهای آسیب زا می نویسند به همان مزایای سلامت جسمانی می رسند که فقط در مورد تروما می نویسند (King & Miner, 2000). افرادی که در مورد اهداف زندگی خود و بهترین آینده تصوری خود می نویسند به مزایای سلامت جسمانی مشابه کسانی می رسند که فقط در مورد رویدادهای آسیب زا می نویسند. علاوه بر این، نوشتن در مورد اهداف زندگی به طور قابل توجهی کمتر از نوشتن در مورد تروما آزاردهنده است و با افزایش رفاه همراه است (کینگ، 2001).
  • مردم نمی توانند پیش بینی کنند که چه مدت پس از یک رویداد مهم خوشحال یا غمگین خواهند بود (گیلبرت، پینل، ویلسون، بلومبرگ و ویتلی، 1998؛ ویلسون، مایرز، و گیلبرت، 2001). این محققان دریافتند که افراد معمولاً مدت زمان غمگینی خود را پس از یک رویداد بد، مانند جدایی عاشقانه، بیش از حد تخمین می‌زنند، اما از تجربیات مکرر یاد نمی‌گیرند که پیش‌بینی‌هایشان اشتباه است.

5. علم روانشناسی مثبت گرا توصیفی است یا تجویزی؟ به عبارت دیگر، آیا ما سعی داریم به مردم بگوییم چگونه باید زندگی کنند؟

روانشناسی مثبت حداقل از نظر سلیگمن، توصیفی است، نه تجویزی، اگرچه دیگران با آن مخالف هستند. ما به مردم نمی گوییم که کدام انتخاب را انجام دهند. ما صرفاً آنها را در مورد آنچه در مورد پیامدهای انتخاب آنها شناخته شده است، آگاه می کنیم. زندگی خوب برای یک نفر لزوما زندگی خوب برای دیگری نیست. با این حال، تحقیقات تجربی و عینی در مورد شرایطی که منجر به نتایج متفاوت می‌شود، می‌تواند به افراد کمک کند تا انتخاب‌های آگاهانه‌تری داشته باشند، اما ما هیچ موضع نظری در مورد مطلوبیت انتخاب‌های مختلف نداریم.

6. تا زمانی که در دنیا رنج وجود دارد، چگونه می توانیم صرف وقت و منابع برای روانشناسی مثبت اندیشی را توجیه کنیم؟ آیا رنج انسان مهمتر از خوب بودن نیست؟

تحقیقات نشان داده است که یکی از راه‌های کمک به افراد رنج‌دیده، تمرکز بر ایجاد نقاط قوت است. گام های اصلی در پیشگیری عمدتاً با ایجاد نقاط قوت به دست آمده است. محققان پیشگیری کشف کرده‌اند که نقاط قوتی وجود دارند که به عنوان محافظ در برابر بیماری‌های روانی عمل می‌کنند: شجاعت، آینده‌اندیشی، خوش‌بینی، ایمان، اخلاق کاری، امید، صداقت، پشتکار، و ظرفیت جریان و بینش، به نام چندین. پیشگیری می تواند بسیار مؤثرتر از درمان باشد - شاهد باشید که چگونه واکسیناسیون تا حد زیادی فلج اطفال و سایر بیماری ها را از بین برده است. علاوه بر این، مردم به چیزی بیش از تسکین رنج خود اهمیت می دهند. این افراد همچنین به داشتن یک زندگی رضایت بخش و معنادار اهمیت می دهند.

مداخلات روانشناسی مثبت می تواند هم شادی را افزایش دهد و هم علائم افسردگی را کاهش دهد (سلیگمن، استین، پارک و پترسون، 2005). فردریکسون (2001) دریافت که عواطف مثبت می تواند احساسات منفی را خنثی کند و بلوک های سازنده انعطاف پذیری باشد که با بیماری جسمی مبارزه می کند. تحقیق لیوبومیرسکی (2001) در مورد شرایطی که شادی را افزایش می دهد، برای تمرین روانشناسی بالینی و تسکین اختلالات روانی ارتباط دارد. نقاط قوت به عنوان محافظی در برابر ناملایمات و در برابر اختلالات روانی عمل می کنند و ممکن است کلید تاب آوری باشند (ماستن، 2001). مسئولیت یک روانشناس فقط درمان آسیب و درمان اختلال نیست، بلکه هدایت افراد به سمت زندگی ای است که می تواند رضایت بخش و معنادار باشد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.