من برای رفتن به تعطیلات آماده می شوم و به دو دلیل برای من زمان جالبی است. اول، من دوست دارم قبل از رفتن به تعطیلات سالانه بزرگ، در مورد کار خود فکر کنم. دوم، من باید با شوهرم برای دو پسر جوان در یک پرواز بین المللی برنامه ریزی، بسته بندی و ترتیبی بدهم. و آن برنامه ریزی زیرک، بسته بندی و رقص مرتبط انرژی دارد که به نظر من به طرز عجیبی با کار من به عنوان یک زوج درمانگر مرتبط است.برای مشاوره با زوج درمانگر خوب در تهران اینجا کلیک کنید
چیزی شبیه به این می شود؛ دست و پا بزن و نق بزن، سپس واقعاً تیک تیک بزنم، پاهایم را کوک بزنم، مشتاقانه اظهار نظری توهین آمیز به شوهرم بزنم، و در عوض با خودم صحبتی جدی کنم و کاری را انجام دهم که «ایست، رها کردن، و غلتیدن» می نامم: احساس بدن خام احساسات و الکتریسیته عواطف در من می گذرد بدون اینکه هیچ کدام از آن ها را تجزیه و تحلیل کنم. وقتی این کار را انجام میدهم، آرام میشوم و میتوانم (و میخواهم) به چشمان این مرد که اینجا با من در حال جمع شدن است نگاه کنم. و من در هیبت هستم. من چیزی شبیه این احساس می کنم، "وای، من هنوز دارم شما را می شناسم، حتی اگر 24 سال است که شما را می شناسم."
این چند بار در سال اتفاق می افتد - این مرد به یک شگفتی کنجکاو تبدیل می شود. آیا او را می شناسم؟ آیا چیزی را که پیدا می کنم دوست دارم یا من را عصبی می کند؟ و سپس در آن آرامش و کنجکاوی من تمایل دارم که متوجه یک حالت جدید در صورت او یا یک کک و مک جدید شوم. تحمل اضطراب ناشناخته ها مرا به لحظه ای تازه از جذابیت، آغازی جدید سوق می دهد. من واقعاً به دلایل مشابه زوجدرمانگر بودن را میدانم - مشاهده تجدید روابط. من در طول سالها روی آموزشهای زیادی سرمایهگذاری کردهام، اما هیچ آموزشی ارزشمندتر از آموزشهایی که در رابطه با شوهرم دریافت کردهام ثابت نشده است. و بنابراین، همانطور که در طول یک سال گذشته فکر می کنم، متوجه می شوم که در مجله Psyched چندان درباره اشتیاق اصلی خود نمی نویسم: کار با زوج ها.
چرا من دوست دارم کارهای زوجی انجام دهم؟ خوب، من در دوران کودکی طلاق های زیادی را (فکر کنید: الیزابت تیلور) را تجربه کردم . به شوخی می گویم که از چهار سالگی کار زوج را انجام می دهم. البته، بیشتر توانایی من برای حضور در کنار زوج ها مرهون بیست سال زندگی خودم در یک کاناپه درمانی (با افتخار برگزار می شود). اما به طرز عجیبی، پس از تمام طلاق هایی که شاهد بودم، خسته نیستم، بلکه مجذوب روابط مدرن هستم. من زندگی حرفهای خود را صرف آموزشها و تحقیق در مورد زوجها کردهام، به طوری که حالا وقتی دو نفر مینشینند و جزئیات شخصی عشقشان و ترسهایشان را درباره عشقشان به اشتراک میگذارند (به عنوان نفرت، اجتناب بیرحمانه، درد دل و حتی عذاب) - من من فقط برای شیرجه رفتن در هیجان هستم
من از بسیاری از تفکر مبتنی بر دلبستگی استفاده میکنم که امروزه در میان بسیاری از زوجدرمانگران بزرگ وجود دارد. من همچنین از «تکنیک روبل تراسی»، هنر خودم، استفاده میکنم که با کمک زوجهایی که در ده سال گذشته با آنها کار کردهام، ساخته شده است. به شکلی عجیب، این "مدرسه" آنها (زن و شوهر) است نه "مدرسه تراسی روبل"، اما نمی توانم آنها را نام ببرم، بنابراین این را به افتخار آنها می نویسم.
همچنین میخواهم بگویم که من واقعاً با آنچه باید باشد مردی که وارد زوجدرمانی میشود همدلی میکنم، زیرا فکر میکنم این میتواند با بسیاری از زنان متفاوت باشد. در جایی که زنان احتمالاً با روشی که آموزش جنسیت آنها به آنها آموخته است که احساسات خود را بیان کنند، از مزیت برخوردار هستند، مردان اغلب با نگرانی وارد زوج درمانی می شوند و نگران این هستند که در گروه گروهی قرار گیرند یا از بدن خارج شوند و تجربه کمتری در نام بردن احساسات خود داشته باشند. من دوست دارم به مردان و زنان کمک کنم تا تفاوتهایی را در نحوه شکلگیری تفکر، احساس و صحبت کردن از روی فرهنگ عمومی احساس کنند. آموزش جنسیت در واقع موضوعی است که اغلب در زوج درمانی نادیده گرفته می شود، اما تبدیل آن به یک نقطه گفتگوی کلیدی در اوایل به مردان و زنان کمک می کند تا در درمان احساس امنیت و آرامش بیشتری داشته باشند.
در اینجا تعدادی از راههای دیگری که در مورد زوجدرمانی و کار با زوجها فکر میکنم وجود دارد، به این امید که برای همه کسانی که در یک رابطه هستند مفید باشد. امید من این است که این مراحل ساده به شما کمک کند تا رابطه خود را درک کنید و به شما و شریک زندگیتان کمک کند تا در زمان تعیین شده از مزایای زوج درمانی استفاده کنید.
شناسایی مراحل رابطه و یافتن مرحله خود
من دوست دارم به مراجعان به زبان ساده آموزش دهم تا درمان مختص خودشان باشد و آنها رویکرد من را به اندازه کافی درک کنند تا انتخابی آگاهانه در مورد نحوه کار ما داشته باشند. من یک دیدگاه دلبستگی از رابطه به زبان خودم را در اوایل ارائه میدهم، و روشهایی را که در اوایل زندگی به مراقبان اصلی خود میبستیم، توضیح میدهم که میتواند بر اعمال امروز ما در روابط بزرگسالان تأثیر بگذارد. ممکن است وقتی آن را میخوانید، احساس تقلیلکننده داشته باشید، اما به خاطر داشته باشید که در طول درمان، تفاوتهای ظریف (احساسات، خاطرات، داستانها، واکنشها) از بین میرود. هدف این است که با درک چگونگی دلبستگی هر مشتری، یک نقشه راه روشن برای درمان ایجاد شود. بعداً در مراحل میانی زوج درمانی، توپوگرافی دقیقتر و زمین هر رابطه ترسیم میشود.
زوجها مانند انسانها مراحل رشدی دارند
اغلب یک یا هر دو طرف گیر می کنند یا مهارت لازم برای تکمیل مرحله رشد را ندارند. نقاشی را که با زوجها به اشتراک میگذارم ببینید تا به همه ما کمک کند در یک صفحه باشیم. این نقاشی به زوج ها احساس عاقل و عادی می دهد و راهی سریع و آسان برای به اشتراک گذاشتن دانش بوده است. همچنین به زوج کمک می کند تا احساس کنند مدیر جلسه درمانی خود و پیشرفت کلی آنها هستند.
مرحله اول: ما یکی هستیم
وقتی عاشق می شویم، در سعادت هستیم و احساس می کنیم یک نفر هستیم، شبیه یک نوزاد تازه متولد شده و مادرش. نظریه دلبستگی این دیدگاه را بر اساس تحقیقات انجام می دهد که عشق عاشقانه و رشد آن شبیه عشق یک نوزاد و مادر است. "ما یکی هستیم" احساس عشق جدید و یک نوزاد جدید با مادرش است. اما برای مثال وقتی کودک شروع به خزیدن و راه رفتن میکند، متوجه میشود که مادر جداست. زوجها به طور مشابه از فاز عاشقانه اولیه خارج میشوند، که توسط یک کوکتل عالی از دوپامین، نوراپی نفرین و سروتونین تغذیه میشود. مواد شیمیایی "ما یکی هستیم" تا 25 ماه مصرف می شود. بنابراین زوج یا از نظر روانی سعی میکنند بهعنوان یک واحد «ما یکی هستیم» باقی بمانند یا پیشرفت میکنند و فرآیند جداسازی را آغاز میکنند، شبیه به عزم نوزاد برای بالا کشیدن خود روی پاهای خود و حرکت برای کاوش.
مرحله دوم: ما منحصر به فرد یا متفاوت هستیم
در ابتدا تفاوت های شریک ما یا دور شدن او از ما برای کشف می تواند زیبا باشد. "اوه ببین تو با من فرق داری، این خیلی شیرین و الهام بخش است" اما وقتی به مرحله سوم می رسیم ("ما خیلی متفاوت هستیم") زوج ها می توانند به سادگی از خود بیفتند. "آیا من شخص اشتباهی را انتخاب کردم؟" یا "آیا آنها مرا رها می کنند زیرا به دنبال چیزهای متفاوت خود هستند؟" برای برخی از زوجها پیش میآید، برخی دیگر ممکن است مشتاقانه به مرحله مستقل برسند و سعی کنند رابطه را برای مدت طولانی در فاصلهای که «ما بسیار متفاوت هستیم» حفظ کنند و ارتباط را از بین ببرند. معمولی ترین پویایی که من می بینم این است که یکی از طرفین مرحله «ما متفاوت هستیم» را دوست دارد و سعی می کند در آنجا بماند، در حالی که دیگری مرحله «ما یکی هستیم» را ترجیح می دهد و سعی می کند در آنجا بماند. این به خوبی به عنوان "موضع تعقیب-فاصله" شناخته می شود.
مرحله سوم: ما بسیار (خیلی) متفاوت هستیم
عبور از مرحله «ما خیلی (خیلی) متفاوت هستیم» مرحله ای است که اکثر زوج ها وارد زوج درمانی می شوند. چیزی که آنها یاد می گیرند این است که یک زوج در طول زندگی بارها در اطراف مراحل می چرخند و زوج هایی که در این مراحل تسلط دارند رابطه خود را هیجان انگیز نگه می دارند. آسان به نظر می رسد، اما به مقداری هیجان و استقامت نیاز دارد. دو هدف من برای زوج ها در طول فرآیند انجام کار روی این مراحل رشد در ذهن دارم. اول، هر فرد باید محرک ها یا الگوهای شخصی خود را شناسایی کند که تمایل دارد او را در یک مرحله گیر کند. دوم، آنها باید مهارت های روانی و عاطفی را بیاموزند تا در هر مرحله با لطف و بدون از دست دادن ارتباط حرکت کنند. من دوست دارم در مورد وقایع زندگی صحبت کنم که باعث ایجاد مرحله جدیدی می شوند. به عنوان مثال، بچه دار شدن می تواند برای چند ماه پس از تولد نوزاد جرقه «ما یکی هستیم» را ایجاد کند، و پس از آن که مرد احساس می کند کنار گذاشته شده است، مرحله «ما بسیار متفاوت هستیم» می تواند دنبال شود. در مرحله بعد، پروژه والد مشترک طولانی می تواند والدین را برای مدت طولانی در وضعیتی بسیار دور نگه دارد، اگر با آگاهی به آن توجه نشود. ما از قبل برای تغییرات روابط در کار مشاوره قبل از نوزادی که انجام می دهم برنامه ریزی می کنیم.
مرحله چهارم: وای تفاوت شما به من الهام می بخشد
من اکنون در تعطیلات دارم این مقاله را تمام می کنم. من و شوهرم در پرواز بین المللی بسیار طولانی خود با فاصله حدود 40 ردیف از یکدیگر نشسته بودیم. او در حین خروج به من گفت که در آن پرواز نسبت به من و خانواده ما قدردانی کرده و میل به برقراری ارتباط با من دارد. گمان من این است که اگر ما در همان صف قرار میگرفتیم که او نمیتوانست - ممکن بود دعواهای نزاعآمیزی را داشته باشیم که زمانی که نیاز به فاصله وجود دارد، رخ میدهد. اما با گذشتن از مرحله سه ("ما بسیار متفاوت هستیم") با فاصله 40 ردیف از هم، بدون اینکه تحریک شویم، به "تفاوت شما به من الهام می دهد" رسیدیم. یک راه خوب برای شروع یک تعطیلات.
در نهایت، همانطور که زوج ها در زمین بسیار دشوار مرحله سوم حرکت می کنند، تفاوت های ما که در ابتدا ترسناک بود (که باعث می شد به شریک زندگی یا خودمان شک کنیم) می تواند به منبع الهام و شوری تازه تبدیل شود. باید مقداری تمایل قابل توجه برای آرام کردن نفس خود، تحمل ناشناخته ها، به خطر افتادن احساس ناپایداری با شریک زندگی خود وجود داشته باشد، اما در این قلمرو قدردانی، اشتیاق و ارتباط دوباره نهفته است. و سپس دوباره خود را در مرحله اول عاشقانه می یابیم. و به همین ترتیب پیش می رود.
- ۰ ۰
- ۰ نظر