سه شنبه ۲۲ مهر ۰۴

تربیت کودکان خجالتی: ویژگی شخصیتی، تقصیر نیست

۵ بازديد

کمک به رشد کودک خجالتی

بسیاری از کودکان خجالتی نامیده می‌شوند. اگر معنای واقعی این اصطلاح را بفهمید، ممکن است تصمیم بگیرید که داشتن فرزند خجالتی در نهایت چندان هم ویژگی منفی نیست. خجالت می‌تواند برای یک کودک مفید یا مضر باشد، که تا حدودی به نحوه برخورد با آن بستگی دارد.

کمرویی یک ویژگی شخصیتی است، نه یک عیب. برخی از مهربان‌ترین افرادی که تا به حال شناخته‌ام، خجالتی هستند. این افراد معمولاً شنوندگان دقیقی هستند، افرادی گوشه‌گیر که حتی بدون گفتن کلمه‌ای، حضوری گرم و صمیمانه از خود نشان می‌دهند. کمرویی چیزی بود که مرا به مارتا جذب کرد. ما در سال آخر دانشکده پزشکی در یک مهمانی برادری با هم آشنا شدیم. او در میان جمعی از برادران پر سر و صدای من ایستاده بود. همه صحبت می‌کردند جز او. او گوش می‌داد. چشمانش به چشمان دیگران دوخته می‌شد. او لبخند می‌زد و کاری می‌کرد که حضور آرام او احساس شود. او اهل معاشرت نبود، اما باعث می‌شد همه برون‌گراهای اطرافش احساس راحتی کنند. با خودم فکر کردم: «چه آدم خوبی برای بودن در کنارش.» هیچ چیز پر زرق و برقی در مورد او وجود نداشت، اما زبان بدن و رفتار شیرینش می‌گفت: «کسی هست که بودن در کنارش خوب است.» روز بعد با او تماس گرفتم و بقیه ماجرا دیگر تمام شده است.

خجالتی بودن اشکالی ندارد

نیازی نیست با عذرخواهی بگویید «او بچه‌ی خجالتی‌ای است»، مخصوصاً جلوی فرزندتان. خجالتی بودن هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم درست است. بسیاری از مردم خجالتی بودن را درک نمی‌کنند و خجالتی بودن را با داشتن مشکل برابر می‌دانند. آنها معتقدند که یک کودک خجالتی حتماً از تصویر ذهنی ضعیفی از خود رنج می‌برد. اغلب اوقات این برچسب نمی‌تواند ناعادلانه‌تر باشد. بسیاری از کودکان خجالتی خودپنداره‌ی محکمی دارند. آنها آرامش درونی دارند که می‌درخشد؛ اگر برونگراها به اندازه کافی ساکت باشند، متوجه درخشش آن می‌شوند.

ویژگی‌های سالم یک کودک خجالتی

والدین هنوز هم وقتی فرزندشان در جمع ساکت می‌شود نگران می‌شوند. آیا او فقط خجالتی است یا مشکل جدی وجود دارد؟ در اینجا نحوه تشخیص آن آمده است. یک کودک خجالتی با عزت نفس سالم، تماس چشمی برقرار می‌کند، مودب است و از خودش راضی به نظر می‌رسد. او فقط ساکت است. رفتار او به طور کلی خوب است؛ او کودک خوبی برای بودن در کنارش است و مردم در حضور او احساس راحتی می‌کنند.

بعضی از بچه‌های «خجالتی» عمیق فکر می‌کنند و محتاط هستند. آنها به کندی با غریبه‌ها صمیمی می‌شوند. آنها آن شخص را بررسی می‌کنند تا ببینند آیا این رابطه ارزش تلاش کردن را دارد یا خیر. بچه‌های خجالتی اغلب چنان آرامش درونی دارند که کمرویی‌شان یکی از راه‌های محافظت از آن است. فرزند ششم ما، متیو، یکی از آرام‌ترین و شادترین بچه‌هایی است که تا به حال روی زمین زندگی کرده‌اند. مت در دوستی‌هایش محتاط است، اما وقتی با کسی دوست می‌شود، برای همیشه با او می‌ماند. او فردی کم‌حرف است و چیزهای درونی ارزشمند زیادی برای کشف کردن دارد. او به آرامی با آشنایان جدید صمیمی می‌شود، اما وقتی در حضور شما احساس راحتی می‌کند، جذاب می‌شود. متیو فقط یک بچه خوب برای معاشرت است. (پیتر، فرزند سوم ما، هم همینطور است.)

کمی بعد از اینکه متیو مدرسه را شروع کرد، اولین جلسه اولیا و مربیان را داشتیم. معلم گفت: «متیو واقعاً خجالتی است، اینطور نیست؟» ما توضیح دادیم: «بله، مت تودار است.» بعداً در طول گفتگو، موضوع دوباره مطرح شد: «مت خیلی ساکت است.» ما پاسخ دادیم: «بله، او خیلی متمرکز است.» با ادامه بحث در مورد متیو، این معلم خیلی زود متوجه شد که ما ویژگی‌های متیو را مثبت می‌دانیم. با گذشت سال تحصیلی، معلم برای این پسر ساکت، آرام و مو بور در ردیف دوم احترام بیشتری قائل می‌شد. متیو دانش‌آموز خوبی بود که می‌شد با او معاشرت کرد.

وقتی کمرویی یک نقص است

در برخی از کودکان، کمرویی، تجلی مشکلات درونی است، نه آرامش درونی. این کودک چیزی بیش از خجالتی است، او گوشه‌گیر است. او از تماس چشمی اجتناب می‌کند و مشکلات رفتاری زیادی دارد. مردم در حضور او راحت نیستند. وقتی به درون این شخص کوچک نفوذ می‌کنید، متوجه می‌شوید که او به جای آرامش و اعتماد، از روی خشم و ترس رفتار می‌کند. وقتی عمیق‌تر کاوش می‌کنید، اغلب متوجه می‌شوید که او دلایل زیادی برای عصبانیت دارد.

پنهان شدن پشت برچسب کودک خجالتی

بعضی از کودکان پشت برچسب کودک خجالتی پنهان می‌شوند تا مجبور نباشند خودی را که دوست ندارند، آشکار کنند. نشان ندادن چیزی امن‌تر است، بنابراین آنها در یک پوسته محافظ فرو می‌روند. برچسب «خجالتی» بهانه‌ای برای عدم توسعه مهارت‌های اجتماعی و دلیلی برای عدم تمرین آنها می‌شود. کودک بی‌انگیزه می‌تواند از «خجالتی» به عنوان دفاعی در برابر تلاش بیشتر و بهانه‌ای برای ماندن در همان سطح از توسعه مهارت‌ها استفاده کند. برای این کودکان، خجالتی بودن یک نقص است که عزت نفس ضعیف آنها را تقویت می‌کند. برای درمان خجالتی بودن، باید عزت نفس را تقویت کنید. این کودک به والدینی نیاز دارد که بتواند به آنها اعتماد کند، والدینی که به گونه‌ای تربیت می‌شوند که منجر به خشم درونی و بی‌میلی به خود نشود.

خانم کوچولو به سمت بیرون و درون متمایل می‌شود

در مورد کودک دو ساله پرجنب‌وجوشی که به هر غریبه‌ای لبخند می‌زند و دست تکان می‌دهد، اما در سه سالگی تبدیل به یک صدف می‌شود، چه؟ مادران اغلب نگران این هستند که چه کاری انجام داده‌اند که باعث چنین تغییر شخصیتی در او شده است. پاسخ معمولاً «هیچ چیز» است. قبل از دو سالگی، بسیاری از کودکان خودجوش هستند. آنها قبل از اینکه فکر کنند، عمل می‌کنند، به خصوص در روابط اجتماعی. بین دو تا چهار سالگی، کودکان مرحله دوم اضطراب از غریبه‌ها را تجربه می‌کنند، زیرا از افرادی که نمی‌شناسند می‌ترسند.

من اغلب در مطبم با صحنه‌های «خجالتی» با بیماران جدید مواجه می‌شوم. وقتی وارد اتاق معاینه می‌شوم، کودک چانه‌اش را به سینه‌اش می‌چسباند، چشمانش را نیمه‌بسته می‌کند، انگشت شستش را در دهانش می‌گذارد و پشت مادرش می‌خزد و به پاهایش می‌چسبد و سعی می‌کند پنهان شود. من هیچ تلاشی برای دنبال کردن کودک نمی‌کنم، اما ابتدا به روشی آسان و دوستانه با مادر احوالپرسی می‌کنم. وقتی مادر با من راحت می‌شود، کودک به معاشرت ما گوش می‌دهد. امیدوارم که او تصمیم بگیرد «او با مادرش خوب است، پس با من هم خوب است». اگر کودک دوباره ظاهر نشد، من از این لحظه یک بازی درست می‌کنم: «کیتی کجاست؟ مطمئناً دوست دارم او را ببینم. حدس می‌زنم اینجا نیست. بعداً برمی‌گردم.» من برای لحظه‌ای از اتاق بیرون می‌روم تا به کودک فضا بدهم، سپس دوباره وارد می‌شوم، معمولاً به سمت کودکی که راحت است. عقب‌نشینی اجتماعی یک مرحله طبیعی از رشد است. قبل از اینکه از بستگان خود عذرخواهی کنید، از خجالت سرخ شوید یا با یک درمانگر رفتاری تماس بگیرید، صبور باشید. به فرزندتان دلگرمی و فضا بدهید، او به زودی دوباره شکوفا خواهد شد.

والدین در مورد خجالتی بودن فرزندشان کنجکاو هستند که چه کاری باید انجام دهند. آیا این فقط یک مرحله گذرا است؟ آیا باید کودک را تشویق کرد که اجتماعی‌تر شود؟ آیا مشکل اساسی جدی‌تری وجود دارد؟ در اینجا به مواردی که باید انجام شود اشاره می‌کنیم:

نعمت کوچکت را در آغوش بگیر

اول، بپذیرید که شما از نعمت داشتن کودکی حساس، عمیقاً دلسوز و کم‌حرف برخوردارید که دیر با غریبه‌ها گرم می‌گیرد، با احتیاط به روابط اجتماعی نزدیک می‌شود، اما عموماً فردی شاد به نظر می‌رسد. کودک آرام خود را در آغوش بگیرید. دنیا به خاطر او جای آرام‌تری خواهد بود.

سعی نکنید خجالت را از کودک دور کنید

وسوسه‌انگیز است که بخواهید به کودک خجالتی کمک کنید. اما مراقب باشید - هر چه بیشتر فشار بیاورید، برخی از کودکان بیشتر عقب‌نشینی می‌کنند. شما نمی‌توانید کودک را از خجالتی بودن بیرون بکشید. بهتر است محیطی راحت ایجاد کنید که به شخصیت اجتماعی او اجازه دهد به طور طبیعی رشد کند. هرگز به کودک برچسب «خجالتی» نزنید. با شنیدن این حرف، کودک احساس می‌کند که مشکلی دارد و این باعث می‌شود که احساس خجالت بیشتری کند.

اگر مجبورید از کلماتی برای توصیف فرزندتان استفاده کنید، از «خجالتی» یا «کمرو» استفاده کنید. این‌ها اصطلاحات زیباتر و دقیق‌تری هستند. برچسب‌ها همچنین بر نحوه برخورد دیگران با فرزندتان تأثیر می‌گذارند. «خجالتی» خطاب کردن او می‌تواند آنها را بیش از حد نگران کند، گویی کاری هست که باید برای «کمک» یا رفع مشکل انجام دهند. اگر قرار است به دیدن خاله نانسی بروید و می‌خواهید فرزند ساکت شما اولین تأثیر خوب را بگذارد، از وسوسه گفتن «خجالتی نباش، خاله نانسی گاز نمی‌گیرد» خودداری کنید. این کار تضمین می‌کند که او ساکت شود. کودک خجالتی احتمالاً حتی خجالتی‌تر هم خواهد شد. از قبل به کودک بگویید که از او چه انتظاری دارید، یک «سلام» ساده و رفتاری آرام و مودبانه. بیشتر از آنچه که منطقاً انتظار دارید، نپرسید. توجه را از کودک دور نگه دارید و وقتی او احساس راحتی کرد، مطمئن باشید که خاله نانسی از او قدردانی خواهد کرد. فرزندتان را تشویق کنید که یکی از فعالیت‌های مورد علاقه‌اش (مثلاً لوازم هنری یا یک بازی تخته‌ای) را که خاله نانسی می‌تواند به عنوان پلی برای ارتباط استفاده کند، با خود بیاورد.

مجری کوچک را در موقعیت نامناسب قرار ندهید

پدربزرگ و مادربزرگ به دیدنتان آمده‌اند و شما بی‌صبرانه منتظرید تا جانی پنج ساله برایشان پیانو بنوازد. این درخواست را بدون هشدار از جانی نکنید. این مجری جوان ممکن است از درخواست شما طفره برود، شما را در حال عذرخواهی رها کند و مادربزرگ را در حال تعجب از اینکه چرا او اینقدر خجالتی است، تنها بگذارد. در عوض، ابتدا به طور خصوصی از فرزندتان اجازه بگیرید: «شما خیلی خوب می‌نوازید و مادربزرگ عاشق شنیدن نواختن شماست، لطفاً یک قطعه کوچک برای او بنوازید؟» این به سطح راحتی کودک در نمایش مهارت در ملاء عام احترام می‌گذارد. برخی از کودکان نوازنده به دنیا می‌آیند - به آنها مخاطب بدهید و آنها روی صحنه هستند. برخی دیگر با احتیاط از مهارت‌های خود محافظت می‌کنند و باید به تدریج با پیشرفت مهارت‌ها راحت شوند. ابتدا، آنها در نواختن پیانو برای خودشان راحت هستند. سپس، آنها برای والدین می‌نوازند (زیرا حتی اگر کودک اشتباه کند، آنها همچنان تشویق می‌کنند). نواختن موتزارت برای یک همراه، جهش ایمانی بسیار بزرگتری می‌طلبد.

مادر پرحرف و کودک موش‌خوار

ترکیب یک مادر برونگرا و سلطه‌گر و یک کودک کم‌حرف‌تر، زمینه‌ساز خجالتی بودن اوست. سوزی، یک کودک پنج ساله گوشه‌گیر، مودب و خوش‌برخورد، و مادرش برای امتحان ورودی مدرسه سوزی در دفتر من بودند. از سوزی پرسیدم که آیا درد یا مشکلی دارد که بخواهد در مورد آن با من صحبت کند. شروع کردم به گفتن: «سوزی، این معاینه ویژه توست.» به محض اینکه سوزی دهانش را باز کرد تا نگرانی‌هایش را با من در میان بگذارد، مادرش حرفش را قطع کرد. مادرش گفت: «او احساس می‌کند...» و با جزئیات بیشتر ادامه داد. از کودک پرسیدم: «و سوزی، آیا تو هم همین حس را داری؟» ظرف یک میلی‌ثانیه از اولین هجای سوزی، مادرش دوباره حرفش را قطع کرد: «و او همچنین...» همین که این معاینه به جای معاینه سوزی، معاینه مادر سوزی شد، دختر کوچولوی قبلاً شاد به یک موش کوچک گوشه‌گیر تبدیل شد و با بالا رفتن صدای مادرش، بیشتر و بیشتر می‌ترسید.

نزدیک به پایان معاینه، مادر دخترش را سرزنش کرد: «سوزی، خجالت نکش، به دکتر بگو چه چیزی تو را آزار می‌دهد.» سوزی در طول بقیه معاینه سکوت کرد و روحیه‌اش از دست مادر پرحرفش خرد شد. وقتی سوزی با پرستار برای انجام واکسیناسیون از اتاق خارج شد، مادرش به سمت من خم شد و با من درد دل کرد: «دکتر، او خیلی خجالتی است. نمی‌دانم چه کار کنم.» مادر سوزی، مادری بسیار دلسوز و متعهد، عمداً مانع رشد اجتماعی سوزی نشد، این فقط خلق و خوی او بود.

سوزی سعی نمی‌کرد خجالتی باشد، او فقط آرام به دنیا آمده بود. اما این عدم تطابق خلق و خو، سوزی را از توسعه مهارت‌های ارتباطی (حداقل در حضور مادرش) و مادرش را از یادگیری مهارت‌های شنیداری باز داشت. بدون قضاوت در مورد اینکه کدام نوع خلق و خو "بهتر" است، توضیح دادم که چگونه برخی از تطابق‌های خلق و خو مانع رشد می‌شوند. پیشنهاد دادم که اگر او در اطراف سوزی محتاط‌تر باشد، سوزی در کنار او اجتماعی‌تر خواهد شد. معاینه بعدی سوزی بسیار بهتر پیش رفت. مادرش آرام پشت سوزی نشسته بود و وقتی فرزندش صحبت می‌کرد، به نشانه تایید سر تکان می‌داد.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.